پارت چهارم

زمان ارسال : ۳۷۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 11 دقیقه

نیکی با چند شاخه گل وارد قبرستان شد. دنبال قبر مادرش می‌‌گشت که چشمش به پیمان سر خاک او افتاد. فوراً خودش را پشت عده‌‌ای مخفی کرد و منتظر ماند از آن‌‌جا برود. انگار به آخرهای دیدار او رسیده بود، چرا که همان لحظه برخاست و از قبرستان خارج شد. با قدم‌‌ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.